سودای سیمرغ
"چ" مثل...
عصر دیروز با برگزاری مراسم اختتامیه سی و دومین جشنواره فیلم فجر پرونده ی این دوره از جلوه گری های هنر هنرمندان ایرانی هم بسته شد و فیلم های نمایش داده شده در این دوره جهت قضاوت های منتقدان و صاحبان اندیشه و قلم، زین پس بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.
به هر روی جشنواره فیلم فجر همانند خیلی از اتفاقات عرصه ی فرهنگی کشور، یک اتفاق بزرگ فرهنگی-هنری محسوب می شود و نمی توان نقش موثر آنرا در ارتقاء یا انتزال فرهنگ مردم این مرز و بوم انکار کرد. البته ناگفته نماند که همین اتفاقات فرهنگی خود نیز وامدار فرهنگ ها و ارزشهای سطح جامعه است.
معمولا و اصولا ارزش یک فیلم ارتباط مستقیمی دارد با سوژه ی اصلی که قرار است داستان حول محور آن ادامه پیدا کند و لحظات شاد و غمگین و یا غرورآفرین و خفت بار را رقم بزند. و اتفاقا همین سوژه یا محتوا هم هست که در نگاه اول مخاطب را به سوی خود جذب می کند یا او را از تماشای ادامه ی فیلم بر حذر می دارد.
یکی از محتوا ها و سوژه هایی که با گذشت بیش از بیست سال از وقوع آن و با وجود اینکه شاید به گونه های مختلف و در قالب های گوناگون در طی این چندسال بدان پرداخته شده باشد، اما هنوز هم فرصت های زیادی برای پرداخت دارد، ارزشی است به نام "دفاع مقدس".
سوژه ی نابی که در طی دوره های مختلف جشنواره های سینمایی همه نوع مخاطب را با سلیقه ها و طرز تفکرات مختلف بر روی صندلی سینما نشانده است و با خنده ها و گریه ها و غرورها و شکست های آنان همراه گردانده.
گفتمان سینمای دفاع مقدس هنوز زنده است و با افتخار هنرنمایی می کند.
امسال هم در جشنواره شاهد حضور دو فیلم بسیار زیبا و موفق در همین حوزه ی دفاع مقدس بودیم. فیلم هایی که هم آرای عمومی مردم را از آن خود کرد و هم آرای کارشناسی داوران و منتقدان را.
"شیار 143" و "چ"
شیار143 نرگیس آبیاری علاوه براینکه عنوان بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را از آن خود کرد توانست جایزه ویژه هیئت داوران را هم درو کند و پدیده ی جشنواره سی و دوم لقب بگیرد که این نشان دهنده ی اقبال بسیار مردمی به آثار دفاع مقدسی ما می باشد. کما اینکه در گذشته هم مخاطب ایرانی ذائقه ی خود را نشان فیلم سازان و حتی مسئولین فرهنگی داده است؛ به عنوان نمونه انتخاب سریال تلویزیونی "شوق پرواز" (زندگی خلبان شهید عباس بابایی) در جشنواره سریال های تلویزیونی ده ساله ی سیمای ایران به نام (سین مثل سریال) در سال گذشته موجب حیرت تمامی مسئولین فرهنگی-هنری کشور قرار گرفت.
و این تاثیر سرگذشت مادر یک شهید است که با عث می شود که سیمرغ بهترین بازیگر نقش زن هم اهدا بشود به مریلا زارعی برای بازی در شیار 143 و مریلا زارعی در صحبت هایی پس از دریافت جایزه اش از هنرمند متعهد نام ببرد و از تمامی حضار در سالن درخواست کند که : به احترام همه مادران این سرزمین که صبورانه ایستادند و عزیزانشان را در راه این سرزمین دادند؛ بایستند و این مادران را تشویق کنند.
و "چ" ابراهیم حاتمی کیا هم سیمرغ های زیادی را در بخش های مختلف از آن خود کرد که نشان دهنده ی غنای محتوایی و فنی این فیلم است.
*****
غرض از این سطور یادآور کردن ذائقه ی مخاطب ایرانی بود و بیان دغدغه ای شخصی در حوزه ی هنر و هنرمند متعهد...
مردم، شعور، عمو ضرغامی! و دیگران...
باز بگویید چرا مردم روی می آورند به آنتن های ماهواره؟! چرا به تلویزیون ما اعتماد ندارند؟! چرا...؟!
سانسورهای ناشیانه ی عمو ضرغامی و دیگران در حذف کردن انتقادات تنی چند از هنرمندان، چیزی جز توهین به شعور مخاطبان محسوب نمیشد و مسخره تر اینکه مجری که با حضور غافلگیرانه ی خود همه تماشاکنندگان مراسم را سوپرایز می کرد با خنده ها و چشمک های معنی دار خود شعور مردم را بیش از بیش به بازی گرفته بود.
بیش از این حصوله ی نوشتن در رابط با این اقدام مسخره را ندارم، چرا که اعصابم بیشتر داغون می شود!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
پ.ن: می خواستم بنویسم برایم دعا کنید رفقا؛ دیدم بهتر بنویسم برای همدیگر دعا کنیم رفقا !
.
بی ربط نوشت: این روزها گویا بهشت هم خشکسالی است! این را دیروز از ترک های کف پای مادرم فهمیدم.