ماضی استمراری
همه رفتارها و عمل هایی که از انسان سر می زند، برخواسته از نگرش ها و مکتب فکری و در نگاه کلان تر ایدئولوژی است که به آن معتقد است و سعی می کند پایبند هم باشد.
حبّ دنیا، قدرت طلبی و سرور بودن، فهم سطحی از دستورات دینی، تعصب ها و تندروی های بی جا، افراط های جاهلانه و... همه عواملی است که اگر گریبانگیر اندیشه و نگرشی بشود -چه در سطح کلان و چه در سطح جزء- او را به ورطه ی جهالت و گمراهی خواهد کشاند. البته این تازه خوش بینانه ترین حالت است که فقط خودش را به گمراهی بکشاند! ار آنجا که هرکسی فکر می کند آن چیزی که به آن معتقد است و نوع نگرش خودش، بهترین راه حل است و تنها راه نجات؛ با تمسک جستن به وسیله هایی سعی در گسترش تز فکری خود دارد.
غرض از این مقدمه جلب توجه شمای مخاطب به دلیل شکل گیری مولود نامبارک –یابهتر است بگویم حرام زاده ای- به نام "داعش" است.
چگونه می شود که عده ای تحت لوای پرچم اسلام جهالت را به اوج خود برسانند. اگر این جهالت ها در دین و مسلک دیگری اتفاق می افتاد (مثلا یهود) کمی قابل هضم بود شاید. اما اسلامی که سیره و رفتار و گفتار پیامبرش برخواسته از مودّت و رحمت و انسانیت است، اینگونه اندیشه ها را بر نمی تابد.
البته من که خوب می دانم مشکل از کجا آب می خورد؟! مشکل دقیقا از درون کوچه و در و دیوار شروع شد! و صف را از همان جا جدا کردند...! بماند.
هنگام کشتن برادر دینی خود و تخریب قبور اولیا الله، الله اکبر می گویند و لا اله الا الله سر می کشند. نماز جمعه را برپا می کنند. حد جاری می کنند. قرآن می خوانند و جهاد فی سبیل الله می کنند مثلاً...
ابن تیمیه که معرف حضور دوستان هست (بنیانگذار مکتب فکری سلفی و رهبر فرقه ی نوظهور در قرن هفتم و هشتم هجری). ابن تیمیه معتقد بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشت های عقلی خود را حاکم کنند. وی بر این باور بود که " باید بسنده کنیم به آنچه از ظاهر قرآن می فهمیم و درباره متشابهات قرآن می بایست سکوت کرد."! ابن تیمیه بسیاری از مواردی را که مسلمانان نشانه احترام به بزرگانشان می دیدند، مصداق شرک معرفی کرد و با ارائه ایده های متفاوت درباره اسلام و کفر، بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد. او برای تبلیغ سخنانش بارها مناظره کرد، سال ها زندان رفت و کتاب ها و شاگردان بسیار متعصبی بر جا گذاشت که سال ها روش او را در حوزه های علمیه شام، مصر و حجاز ادامه دادند. اگرچه ابن تیمیه بنیانگذار سلفی گری است، با این حال دقت در برخی گرایش های فقه و کلام اهل سنت نشان می دهد، این فقه و کلام زمینه ایجاد سلفی گری را داشته است!
بگذریم! قصدم مقاله نگاشتن نبود و فقط می خواستم کمی توجه مان را بیشتر جلب کنم به پرچم هایی که گاهی اوقات تحت لوایش سینه می زنیم! اینگونه است که یک اندیشه می شود عصای دست عده ای افراط گرای متعصب و همان را بر سر مسلمین می کوبند.
و اکنون که این مولود نا مبارک تحت عنوان "داعش" تلاش به تفرقه افکنی و بی عدالتی در عراق می کند؛ مانند همیشه ی طول تاریخ باز هم این رهبران و مرجعیت با بصیرت تشییع هستند که به اتحاد جوامع اسلامی می پردازند و پرچمداران مبارزه با این جاهلانِ متعصبِ افراطی گشته اند. بازهم این مرجعیت شیعه است که می تواند به داد اسلام برسد...
.
پی نوشت: افتخار می کنم به طریقت و شریعتم و افتخار می کنم به ایرانی بودنم و افتخار می کنم به انقلابم و بنیانگذارش...
.
.
.
بی ربط نوشت: دل زخمیات، جای سالم نداشت. برای همین، فرق سر را نشانه گرفتند…
دغدغه به حایی داری اما نباید فراموش کنیم که تک تک ماها هم امکان لغزش به چنین ورطه هولناکی را داریم.
قیاسش که منصفانه نیست اما چه بسا عده ای از همین سینه چاکان روح ا... و متعصبین انقلابی ایران نیز اینگونه چشم و گوش بسته آماده پذیرش هر حرفی هستند بدون تعقل و حتی بدون اطلاع از اصل ماجرا.
و اینگونست که دیریست ما در ورطه تابو گرایی اسیر شده ایم