گذر
همه چیز در حال گذر است...
من می گذرم، تو می گذری، ما خواهیم گذشت...
گذر شاید آن کودک بازیگوشی باشد که دست در دست مادرش، لی لی کنان همین چند لحظه پیش از کنارت رد شد.
گذر شاید نگاه مسافران اتوبوس هایی باشد که همانطور که بر روی صندلی اتوبوس لم داده اند به تویی که داخل ایستگاه نشسته ای خیره می شوند، ولی خط موردنظر تو خیلی وقت است که نیامده!
گذر شاید حتی یک یاد باشد یک خاطره! یک خاطره ی شیرین از قاب لبخند چهره ی مادر بزرگ یا اخم های زیبای مادر.
گذر حتی می تواند همین امروزی باشد که چند روز است منتظر آمدنش بودی و حالا تمام شده است.
گذر حتی می تواند همین چند کلیک به ظاهر ساده ات در فضای مجازی باشد.
گذر تک تک لحظه های من و توست، همین لحظه هایی که خیلی زود می آیند و می روند؛ همین لحظه هایی که با مهربانی نکردن خرابشان می کنیم.
گذر تیک تاک ساعت رومیزی است...
گذر منم، گذر تویی، گذر ماییم...!
پ.ن: ظاهرا بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم...!
.
بی ربط نوشت: گویند کریم است گنه می بخشد / گیریم که بخشد، از خجالت چه کنم؟!
ها ها ها ها ها ها ؟؟؟؟؟؟!!!!!!